سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 15122 | بازدیدهای امروز: 0| بازدیدهای دیروز: 1
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
مطالب قبلی
مطالب قبلی
اشتراک
 
یاهو

 

 

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد                    فریبنده زادو فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی                    رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب               که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند کین مرغ شیدا                     کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد                         کز مرگ غافل شود تا بمیرد 

مرگ قو زیبا ترین مرگهاست  کاش انسان  از آن درس میگرفت تا بیاموزد ارزش عشق را که حتی مرگ را از یادها میبرد. اکثر انسانهای این روزگار هنگامیکه قویی را میبنند به زیبایی آن خیره می شوند که چه حیوان زیباییست  همین و بس (انسانهای سطحی نگر)  البته باز هزاران رحمت بر این گروه چرا که افرادی نیز هستند که با دیدن قو به این فکر میروند که به عنوان مثال چه کباب یا فسنجان خوشمزه ای میتوان با این قو ساخت!!!!!!! آه که انسان قدم در چه راهی نهاده  ، سقوط .... آیا میدانند که همین حیوان زیبا (یا خوشمزه) با اینکه حیوان است تنها یک جفت برای خود بر می گزیند و تا آخر عمر به آن وفادار میماند؟ا یا از نحوه مرگ او خبر دارند که چگونه در شب مرگ  به محلی که برای اولین بار جفت خود را ملاقات کرد   میرود و آن آواز حزن انگیز خود را سر میدهد ودر یاد خود عشق بازی میکند تا از دنیا برود؟ و ایا دلیل این کار را انسانها درک می کنند؟ ایا غیر از این است که حلاوت عشق تلخی مرگ را از بین می برد؟ آری آن حیوان این را میداند و به کار میبندد  اما ما انسانها ما اشرف مخلوقات  ما که سیارات و کرات دیگر را تسخیر کرده ایم  ما که به عمق آبها و اوج آسمانها به درون اتمها و قلل کوهها دست یافتیم از چنین نکته ای که که سالهای قبل با  آن آشنا بودیم غافل شدیم و عشق آن لغت عظیم جای خود را به شهوت به بیبندوباری وجاه طلبی و خیانت و مالدوستی داد .

براستی که انسانها در ورطه سقوط قرار دارند سجایای اخلاقی انسانها به صفر مطلق رسیده است جوامع درحال سقوط پر از خشونت وجنایت پر از بیبندوباری وخیانت سرشار از ناجوانمردی تهی از فتوت

چه اندکند کسانی که با خواندن اشعاری چون بیتهای بالا به فکر فرو روند و لطافت وحس عشق و وفاداری آنرا دریابند آیا دیگر انسانی را میتوان یافت که تا پای مرگ به عهدش به حرفش به عشقش پایدار باشد ؟ به راستی که چشم انسانها را برق این زندگی فانی و زودگذر کور کرده است دیگر انسانها همچون گلهای شب بو شده است، عمرشان یک شبه است، به خوشی های روزمره زندگی سرگرم شده اند، گویی که هزاران سال قرار است در این دنیا زندگی کنند آیا گذر زمان را احساس نمی کنند من نوعی که 27 سال ز عمرم گذشت شاید در خوشبینانه ترین حالت 50 سال دیکر در این دنیا تبعید باشم و چه مدت زمان کوتاهی است این 27 سال جوانی چون باد گذشت مابقی نیز چون برق در کهولت و میان سالی خواهد گذشت و انسانی که به لذایذ این دنیا دل بسته باشد در آخر هیچ استفاده ای از این دنیا نبرده است

 همه این تشویشهای انسان  به خاطر بدست آوردن آرامش است. آرامش روح، و چه کارها که انسانها میکنند تا به آرامش روح برسند اما بی فایده، چون با غذای جسم  روح را نمی توان آرام کرد حال داروی روح چیست؟ به عقیده من(وبه عقیده فرشته دل سوخته ای که  به من آموخت) عشق، همان لغتی که از یاد انسانها رفته است ویا معنی اش را از یاد برده اند.  عشقی که در گذشته سنگدل ترین آدمها را نرم میکرد کجاست؟ چه معدودند افرادی که عاشقند ، عاشقند به  عشق نه به ظواهر، نه به شهوت، نه به مال، نه به مقام ، جه اندکند کسانی که عاشقند وبه عاشق بودن خود میبالند و زندگی بدون عشق برایشان تعریف نشده است ، آیا در این قرن میتوان یافت کسانی را که در راه عشقشان  سر به بیابان نهند مجنون وار ؟ ایا میتوان  یافت کسانی را که در راه وصال یار کوه را از میان بردارند فرهادوش؟ هرگز!!!! شاید بگویید که آنها داستان است شعر است  تخیل ذهن شاعر و نویسنده است  قبول اما  چرا در این زمانه چونان نویسندگان و شعرایی یافت نمیشوند  که چنین منظومه هایی خلق کنند  ؟!! آیا غیر از این است که چون دیگر آن حال و هوا را ندارند؟ چون عشق را از یاد برده اند؟،  چگونه توصیف کنند چیزی را که حتی در خیال هم حسش نمی کنند؟ آری دیگر پیدایش نظامی حافظ سعدی  مولوی و... در عصر ما محال مطلق است انسانی که عشق این کلید حیات را گم کرده و خود را گم کرده از حیوان نیز پست تر گشته است و برای رسیدن به آرامش گم کرده خود به هر جنایتی همچون تجاوز و قتل دروغ و خدعه و نیرنگ دست میزند و نتیجه آن جوامع سرشار از فساد و رو به زوال کونونی !!

 

                

                    و آری ما انسانیم پست ترین حیوانات نه اشرف مخلوقات  

    آیا ما همان انسانی هستیم  که خدا فرشتگان را به سجده در برابر ما واداشت؟




نویسنده: حمیدرضا(پنج شنبه 85/1/17 :: ساعت 7:47 عصر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ